جدول جو
جدول جو

معنی کرگ افکن - جستجوی لغت در جدول جو

کرگ افکن(تَءْ پَ)
افکننده کرگ. شکارکننده کرگدن. مجازاً دلیر و پهلوان:
امیر یوسف کرگ افکن است و شیرکش است
ز کرگ و شیر بجان رسته بود رستم زال.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنکه پهلوانان را بر زمین زند و مغلوب کند پهلوان دلیر شجاع: عنان پیچ و گرد افکن و گرز دار چومن کس نبیند بگیتی سوار
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه سر را جدا سازد و بر زمین افکند، شمشیر تیغ: اندر نیام از پی تجهیز دشمنان دارد سر افکنی که به جوهر مرصع است (شرف شفروره المعجم 264: 1)
فرهنگ لغت هوشیار